آخرین شب
آگوست 8, 2015
چن ساله تو سرم، تصویر یه زنه
موهاش مشکیه، چشماش روشنه
یادِ نگاه اون مثل یه عنکبوت
رو پود قلب من هی تار می تنه
بی اون میون شهر فریاد می زنم
تابلوی “جیغ” “مونش”، تصویری از منه
سخته که زیر درد هی له بشی ولی
این بغض لعنتی، یکبار نشکنه
این آخرین شبه، این شعر آخره
دستام بیحِسَن، نبضم نمی زنه
مثل یه دیوونم، که داره توُ اتاق
با دستای خودش، گورش رو می کَنه
انگار هوای شهر تاریک تر شده
امشب اگه نیاد، تکلیف روشنه!
“مزدک نظافت”
برچسبها:ادوارد مونک, اشعار مزدک, اشعار مزدک نظافت, بغض, تابلوی جیغ, ترانه, ترانه سرا, ترانه عاشقانه, ترانه ها, ترانه های مزدک, ترانه ی مزدک, تصویر من, تکلیف روشنه, جریان شعر امروز, جیغ, جیغ مونک, چشماش روشنه, دیوونه, زن, شاعران امروز, شب, شعر آخر, عاشقانه ها, عکس مزدک, عکس های مزدک نظافت, غزل, غزل سسپید, فریاد, فریاد مونک, گور, مزدک, مونک, موهاش مشکیه
شما همچنین می توانید این مطالب را دوست داشته باشید
یک دیدگاه