من را در شبکه های اجتماعی همراهی کنید
اشعار, ترانه
چن ساله تو سرم، تصویر یه زنه
موهاش مشکیه، چشماش روشنه

یادِ نگاه اون مثل یه عنکبوت
رو پود قلب من هی تار می تنه

بی اون میون شهر فریاد می زنم
تابلوی “جیغ” “مونش”، تصویری از منه

سخته که زیر درد هی له بشی ولی
این بغض لعنتی، یکبار نشکنه

این آخرین شبه، این شعر آخره
دستام بی‌حِسَن، نبضم نمی زنه

مثل یه دیوونم، که داره توُ اتاق
با دستای خودش، گورش رو می کَنه

انگار هوای شهر تاریک تر شده
امشب اگه نیاد، تکلیف روشنه!

“مزدک نظافت”
 
۰

و اینک معجزه برای آنان که باور دارند! دین دار نیستم کافر ولی چرا! لا أعبُدُ صنم لا أعبُدُ خدا باید فرار کرد از صبح تا شفق مِن شرّ ما خدا مِن شَرِّ ما خَلَق حالش خراب بود هر کس که آفرید اللّهَ مِن هوا انسانَ مِن عَلَق یا ایُها الخَران لا شئَ غیر تن لا شئَ غیر تو لا شئَ غیر من لا هو به جز تو و لا هو به جز خودم لا رَیبَ فیهِ کذب هر تکه از ورق! یا ایُّها الخران ایمان دروغ بود الله ، لا اله شیطان دروغ بود چه نهری از عسل چه میوه یا که شیر چه حوریان و چه غلمان دروغ بود سوگند به الف حتا به لام و میم ما خلقُکُم دروغ لُقمان دروغ بود! ای گربه های لال! ای قوم گاو و خر! سوراخ های کور! ای موش های کر! یا ایُّها الخران یا ایُّها الکران یا… ای… امان… امان قرآن …. … ! مزدک نظافت ترکیب الف لام با واژه های فارسی کاملا آگاهانه است.
۰

نمی تونم رو پام وایسم، مثِ مستی که چک خورده

مثِ یه بچه یِ تنبل، که از آقاش کتک خورده

تمومِ کودکی هاشُ، تحمل کرده با زخماش

جایِ چرخ و فلک بازی، فقط چوبِ فلک خورده

دلش میخواد سیراب شه، که به هر چیز تن میده

همش توُ حسرتِ آبه، کویری که ترک خورده

همیشه بازی رو باخته، سرِ زانوش می سوزه

به جای مرهم و دارو، روی زخمش نمک خورده

توُ این فصلای دلمرده، نمیشه انتظاری داشت

که سبز و روی پا باشه، درختی که شتک خورده!

“مزدک نظافت”

۰