اشعار, ترانه

call me Moby-Dick

من موبی‌دیکم* و تو ماهی‌سیاهِ کوچولو*
خسته از آبم و تو خسته‌تر از هر رودی
ابر شلوار نپوشیده‌ی* خیس از شاشم
من خودِ اشکم و تو آدم اشک‌آلودی
.
چن تا بیگانه* نشستن توُ خیابون دورم
یکیشون بالا سرِ من به رگم خون میده
شهر طاعون‌زده‌ی* رو به سقوطم* آقا
کام می‌گیرم و کامو* توُ سرم جون میده
.
روزا از غرب میرم شرق ولی با گاری*
زندگی پیش رومه*، دشمنِ این خستگی‌ام
شبا توُ خواب می‌بینم که میرم سمت میلان*
توی راهم! وَ عجیب عاشق آهستگی‌ام*
.
من قماربازترین* شاعر این انجمنم
ابلهم* در پی راهی واسه‌ی اثباتم
پُرِ از گرگ بیابون* و خر و کرگدنم*
من خودم یک تنه یه قلعه‌ی حیواناتم*
.
دو سه تا قطره‌ی خون* از گونه‌هام ریخت زمین
بوف* بودم که می‌خواستن منو کورم* بکنن
سگ ولگردم* و چشمِ چپَمو خورده کلاغ
خون دادن زنده بشم، زنده به گورم* بکنن!
.
مزدک نظافت