من را در شبکه های اجتماعی همراهی کنید
اشعار, ترانه
چن ساله تو سرم، تصویر یه زنه
موهاش مشکیه، چشماش روشنه

یادِ نگاه اون مثل یه عنکبوت
رو پود قلب من هی تار می تنه

بی اون میون شهر فریاد می زنم
تابلوی “جیغ” “مونش”، تصویری از منه

سخته که زیر درد هی له بشی ولی
این بغض لعنتی، یکبار نشکنه

این آخرین شبه، این شعر آخره
دستام بی‌حِسَن، نبضم نمی زنه

مثل یه دیوونم، که داره توُ اتاق
با دستای خودش، گورش رو می کَنه

انگار هوای شهر تاریک تر شده
امشب اگه نیاد، تکلیف روشنه!

“مزدک نظافت”
 
۰