سقف
ژوئن 26, 2015
سخته که هر شب دست خالی خونه برگردی
شرمِ نگات تویِ نگاهِ مادرت باشه
که بچه هات گشنه بخوابن تا صبِ فردا
که شونه هات دریای اشکِ همسرت باشه
با پنبه آروم سر ببُرّن توی آبادی
یه عمر پنبه توی گوشایِ کرت باشه
دست از سر پرواز بر می داری و میری
وقتی قفس اصلا” خودِ بال و پرت باشه
حالا که دوستا دشمنن فرقی نداره! نه!
که دشمنت یا دوستت همسنگرت باشه
قرصای تلخِ زردُ دیگه دور می ریزی
وقتی سیانور دارویِ خواب آورت باشه
مردم! واسه مردن طنابِ دار کافی نیست
باید که سقفی، چیزی هم بالا سرت باشه!
“مزدک نظافت”
برچسبها:اشعار مزدک, اشعار مزدک نظافت, با پنبه سر بریدن, برادر, پنبه, ترانه, ترانه دوست, ترانه سخته, ترانه سرا, ترانه سرایی, ترانه های اجتماعی, ترانه های مزدک, ترانه های ناب, ترانه ی سقف, ترانه ی فقر, ترانه ی معاصر, خنجر, خواب آور, دشمن, دشمن ها, دوست, دوست و دشمن, سخته, سقف, سیانور, شعر, شعر اجتماعی, شعر امروز, شعر پیشرو, شعر سقف, غزل, غزل امروز, فقر, فقیر, قرص خواب آور, کر, گوش, گوش کر, مزدک, مزدک نظافت, مزدک و شعر, نظافت, همسنگر
شما همچنین می توانید این مطالب را دوست داشته باشید
یک دیدگاه