بادبادک
اکتبر 23, 2015
یه وقتایی میشه که بی بال و پر
به هر گوشه از آسمون سر کشید
با رسم زمونه موافق نبود
با بادِ مخالف میشه پر کشید!
مثِ بادبادک که پر میکشه
اگرچه اسیرِ طلسمِ گره ست
اگرچه شب و روزِ پروازشم
یه عمره توُ دستای یه قرقره ست
آره! اما اینا همش بازیه!
که خوش باشه و با همین نرم شه
که دلخوش بشه به همین پر زدن
با پرواز مصنوعی سرگرم شه!
غرور و هیاهوی بادبادکا
می تونه توُ یک لحظه نابود بشه
نخی که کمک کرد بالا برن
یه روزی اونا رو پایین می کشه
به بال خودت تکیه کن تا جهان
به پرهای بازت حسادت کنه
بذار تا زمینم به کوچیک شدن
تو چشمای آبیت عادت کنه!
یادت باشه رو پات وایسی رفیق!
توُ راهت اگه خسته شی باختی!
به این آدمای عزیز دل نبند!
به هر چیزی وابسته شی باختی!
“مزدک نظافت”
برچسبها:آثار مزدک نظافت, آهنگ, اشعار, اشعار مزدک, باد مخالف, بادبادک, بال, پر کشیدن, پرهای باز, پرواز, پرواز مصنوعی, ترانه سرای جوان, ترانه ها, ترانه های مزدک, ترانه ی بادبادک, ترانه ی معاصر, تکیه کن, چارپاره, چشمای آبی, خواننده, دلخوش, شعر, شعر بادبادک, شعرها, شعرهای مزدک نظافت, عکس های مزدک نظافت, غزل, قرقره, مزدک, مزدک نظافت, نخ, وابستگی, وابسته
یک دیدگاه