من را در شبکه های اجتماعی همراهی کنید
اشعار, ترانه
من موبی‌دیکم* و تو ماهی‌سیاهِ کوچولو*
خسته از آبم و تو خسته‌تر از هر رودی
ابر شلوار نپوشیده‌ی* خیس از شاشم
من خودِ اشکم و تو آدم اشک‌آلودی
.
چن تا بیگانه* نشستن توُ خیابون دورم
یکیشون بالا سرِ من به رگم خون میده
شهر طاعون‌زده‌ی* رو به سقوطم* آقا
کام می‌گیرم و کامو* توُ سرم جون میده
.
روزا از غرب میرم شرق ولی با گاری*
زندگی پیش رومه*، دشمنِ این خستگی‌ام
شبا توُ خواب می‌بینم که میرم سمت میلان*
توی راهم! وَ عجیب عاشق آهستگی‌ام*
.
من قماربازترین* شاعر این انجمنم
ابلهم* در پی راهی واسه‌ی اثباتم
پُرِ از گرگ بیابون* و خر و کرگدنم*
من خودم یک تنه یه قلعه‌ی حیواناتم*
.
دو سه تا قطره‌ی خون* از گونه‌هام ریخت زمین
بوف* بودم که می‌خواستن منو کورم* بکنن
سگ ولگردم* و چشمِ چپَمو خورده کلاغ
خون دادن زنده بشم، زنده به گورم* بکنن!
.
مزدک نظافت
۰

ابداعی, اشعار

شاش پاشیده پای دیوارم
کونِ جر خورده از بگا رفتن
له شدم زیر چادرِ ملی
گم شدم در دهانه‌یِ واژن
شُکر خوب است باز رابطه‌ی
هم هلو، هم خیارها با من!
.
نصف حمال و نصف رمّال‌اند
دوست‌داران جنّ و اِنسی من!
گیر کرده‌ست پوستِ میوه!
لای دندان اورتودنسی من!
می‌برندم به یک فضای عجیب
عقده‌هایِ غریب جنسی من!
.
مثل پینوکیوی قصه شدم
یک عروسک که بودنش ازلی‌ست!
چشم‌های خودم اگرچه سیاه
چشم اجداد من ولی عسلی‌ست
راست و چپ دروغ می‌گویم
گرچه این‌بار بینی‌ام عملی‌ست
.
روی بازوم خالِ فروَهر است
گرچه مستِ عقیده‌ی عربم!
نه خودم سِیّدم نه فامیلم
نه به زرتشت می‌رسد نسَبم!
هی فرو می‌کنم تهِ جلویی
عاشق سکس هارد از عقبم!
.
مرثیه‌خوان و روضه‌خوان هستم
روی بیت‌های جالبِ هیپ هاپ!
لختم و روسری به سر دارم!
چادری‌ام اگرچه عاشق تاپ!
لهجه‌‌ی فارسیِ من جعلی‌ست!
عکس‌های اَکانت من فوتوشاپ!
.
عینکِ صادق است بر چشمم!
عاشقِ عکس با کلاه کجم!
توصیه می‌کنم همه بدوند
خودم از هر دو پا ولی فلجم!
از خرابانِ مذهبِ عیسی!
از خمارانِ جمعه‌ی فرجم!
.
خواهرِ خونیِ بسیجی‌هام
مالِ مالیدن است روسری‌ام
بر خیابان اسید می‌پاشم
تا که ثابت شود برادری‌ام
سینه‌چاکِ همیشه‌ی کورش
عاشقِ انقلاب و رهبری‌ام!

شغل: فعال نسبتاً مدنی!
نام: بچه زرنگِ ایرانی!
روز در چنگ هر چه بیگانه
می‌روم شب به جنگ ایرانی!
ماه شب‌های چارده هستم
شهره‌ام به پلنگ ایرانی!
.
توطئه‌چینِ مرگ جنگل‌هام
هیچ چیز از تبر نمی‌فهمم!
خوب یعنی همین که می‌خندم
خوبم و خوب‌تر نمی‌فهمم!
آن‌قدَر خر شدم که دیگر هیچ
از حقوق بشر نمی‌فهمم!
.
مزدک نظافت

۰

اشعار, غزل


سوتِ داور! شروع شد بازی!
بین #آبی و #قرمزِ جگری!
مردمِ شاد توی ورزشگاه
مردمِ پاشکسته‌یِ کمری
.

عده‌ای میخ روی تلویزیون
توی هر خانه تخمه می‌شکنند
عده‌ای گرم رادیو هستند
توی یک قهوه‌خانه‌یِ قجری
.

یک نفر داد می‌زند: دِ بدو!
همگی محوِ پاس رو به جلو!
گم شده در جدالِ شهرآورد
اعتصابِ #محمد_نظری!
.

مردمِ شاد دور میدان‌ها!
راست این‌ها و آن‌طرف آن‌ها!
سوت نرهای بزدلِ جلقی!
جیغ یک مشت ماده‌یِ حشری!
.

رقص نور است و بوق ماشین‌ها
ماه بالای شهر می‌رقصد
لامپ بالای چشم زندانی
می‌زند دور شمسی و قمری
.

یک نفر توی انفرادی و
یک نفر پنجِ صبح بر سر دار!
خودکشی می‌شوند زندان‌ها
در سکوتِ مجله‌یِ خبری!
.

مزدک نظافت
۰

اشعار, چارپاره, غزل, گالری عکس
. می نویسم، اگرچه می دانی
می نشینی دوباره می خوانی
تویِ این روزهای طوفانی
زیرِ پا له شده‌ست و خواهد شد
تا همیشه حقوقِ انسانی
این حقوقِ بشر فقط کشک است!

ما که رفتیم و خسته برگشتیم
با دو تا پای بسته برگشتیم
خونی و سرشکسته برگشتیم
رو به رو از بسیج می خوردیم
پشت سر از چماق لبنانی!
حمله‌یِ گاز انبری کردند!

خواب برده‌ست کلِّ منطقه را
مردمانِ بدون دغدغه را
خفه کرده صدایِ جغجغه را
تیربارانِ اسلحه‌هایِ
لشکرِ قاسمِ سلیمانی
هی عروسک به خاک می افتد!

می زند بال و پر میانِ جنون
شده زیرِ غبار و خون مدفون
دست و پایِ سپاه فاطمیون
رفته در جنگ سوریه بر باد
سرِ دیوانه‌های ایرانی!
که بماند حجاب بر سر زن؟!

مردهایِ مبارزِ صحرا
سینه چاکانِ فاطمه زهرا
لشکرِ تا دهان مسلّح را
توی تاریخ ثبت باید کرد:
جنگجویانِ بندِ تنبانی!
قاتلان و مدافعانِ حرم!

ماندنِ شهر زیر آوار و
کردنِ خاورانِ بر دار و
نسل‌سوزیِ در میانمار و
حتم دارم که منشأش دین است
قتلِ مرد و زنِ لهستانی
مستقیم است ربطِ دین با خون!

تختِ خونینِ مرده‌شوری را
پدرِ کودکانِ سوری را
شورِ این قصه ی صبوری را
که در آورده است اگر باشد
این خدایِ بدِ مسلمانی!
البته من بعید می دانم!

مزدک نظافت
Telegram.me/mazdaknezafat13
۰

غزل, گالری عکس
برای آدم مرده عذاب بی معنی‌ست!
دلیل داشتنِ اضطراب بی معنی‌ست!
برای او که نگاهش، که خنده‌اش درد است
به حتم، گریه‌ی پشتِ نقاب بی معنی‌ست!
نه غم، نه سَم، نه از این چارپایه می ترسد
قبول کرده که دیگر طناب بی معنی‌ست!
همیشه فرصت این هست انتخاب کند
اگرچه می داند انتخاب بی معنی‌ست!
هدف، غرور، شرف، قصد، آرزو، رویا
برای مردمِ خانه خراب بی معنی‌ست!
گُلی که داخل مرداب بوده می داند
که رشد کردن رویِ سراب بی معنی‌ست!
میان این همه پرسش پیِ جواب نگرد
میان این همه پوچی جواب بی معنی‌ست!

مزدک نظافت
telegram.me/mazdaknezafat13
۰

اشعار, غزل, غزل مثنوی, گالری عکس
با چشم و با حالِ مشوّش در میانِ شعر
با التهابِ سرخِ جانش در میانِ شعر
با هرچه که از کودکی به خوردِ او دادند
انداخت قرآن را در آتش در میانِ شعر
و بعد تورات و سپس انجیل را برداشت
بعدش صلیب و صورِ اسرافیل را برداشت
موهایِ حوا را به دورِ حلقِ آدم بست
از داستان‌ها واژه‌یِ قابیل را برداشت
بودایِ هندو را گرفت و بست به گاریش
زرتشت را له کرد تویِ زیر‌سیگاریش
عباس را آورد و در آورد اشکش را
پرتاب کرد از پنجره، در شعر، مَشکش را
و بعد در شعرش دهان وا کرد هر جاده
داوُد را انداخت زیر سنگِ سمباده
پر شد تمامِ بیت‌ها از مرگِ باورها
از اتّفاقاتی که در دنیا نیفتاده
سوزاند موسی و عصایِ شکل مارش را
انداخت در دریا علی و ذوالفقارش را
هر چیز ممتد را از آمارِ زمین خط زد
هر خوب یا بد را از آمار زمین خط زد
با بولدُزر گلدسته‌ها را بر زمین کوبید
یک‌باره گنبد را از آمار زمین خط زد
حتا خدا و آخرین پیغمبرش را کشت
اسمِ محمد را از آمار زمین خط زد
هرچه نبود و بود را آویخت در شعرش
کبریت را آورد و بنزین ریخت در شعرش
و خانه را با شعر به آتش کشید و سوخت!

مزدک نظافت
۰

اشعار, غزل, گالری عکس
گاه تلخیم و گاه رقصنده
گاه هم ناامید از آینده
زنده های جهانِ بی روحیم
مرده های جهانِ جنبنده
عاشق اشک و شکلک خنده
زیر پُست مجازیِ رفقا

پهن‌مان کرده اند در پهنه
زیر باتوم و ضربه یِ شحنه
خس و خاشاک رانده از گودیم
مردم تا همیشه در صحنه
مردم تا قیام شرمنده
زیرمان کرده اند با ماشین!

زنده ایم و کفن ولی داریم
آب کُر نه! لجن ولی داریم
دل مان نازک است آقا جان!
پوست کرگدن ولی داریم
گرچه چسبیده است بر دنده
گرچه گردن کلفت هم هستیم!

زیر ارّه بگا اگر رفتیم
ته درّه بگا اگر رفتیم
پای این روزگار بگذارش
ذرّه ذرّه بگا اگر رفتیم
مثل گوجه پیاز با رنده
مثل آهن که زیر سمباده

داغ دیده‌ست سینه ی پُرمان
هی عوض می شود تفکرمان
نان‌مان نرخ روز را دارد
با ثباتیم زیر چادرمان
مثل الهام جان چرخنده!
راه ما راه فاطمه زهراست!

شاعریم و مبارزِ مدنی!
شهره هستیم ما به بددهنی!
واقعاً که چه خوب می گیرند
عرقیجاتِ خالصِ وطنی!
با دو تا بالِ مرغِ پرکنده
متمدن شدیم و عربده کش!

صبح تا شب درفش می گیریم
عکس با لنگه کفش می گیریم
شُرت‌مان سبز جیغ پُررنگ است
زیرپوشِ بنفش می گیریم
عاصیانیم اگرچه مالنده
بر کراوات چفیه می پیچیم!

مزدک نظافت
Telegram.me/mazdaknezafat13
۰