من را در شبکه های اجتماعی همراهی کنید
اشعار, ترانه
من موبی‌دیکم* و تو ماهی‌سیاهِ کوچولو*
خسته از آبم و تو خسته‌تر از هر رودی
ابر شلوار نپوشیده‌ی* خیس از شاشم
من خودِ اشکم و تو آدم اشک‌آلودی
.
چن تا بیگانه* نشستن توُ خیابون دورم
یکیشون بالا سرِ من به رگم خون میده
شهر طاعون‌زده‌ی* رو به سقوطم* آقا
کام می‌گیرم و کامو* توُ سرم جون میده
.
روزا از غرب میرم شرق ولی با گاری*
زندگی پیش رومه*، دشمنِ این خستگی‌ام
شبا توُ خواب می‌بینم که میرم سمت میلان*
توی راهم! وَ عجیب عاشق آهستگی‌ام*
.
من قماربازترین* شاعر این انجمنم
ابلهم* در پی راهی واسه‌ی اثباتم
پُرِ از گرگ بیابون* و خر و کرگدنم*
من خودم یک تنه یه قلعه‌ی حیواناتم*
.
دو سه تا قطره‌ی خون* از گونه‌هام ریخت زمین
بوف* بودم که می‌خواستن منو کورم* بکنن
سگ ولگردم* و چشمِ چپَمو خورده کلاغ
خون دادن زنده بشم، زنده به گورم* بکنن!
.
مزدک نظافت
۰

اشعار, غزل


سوتِ داور! شروع شد بازی!
بین #آبی و #قرمزِ جگری!
مردمِ شاد توی ورزشگاه
مردمِ پاشکسته‌یِ کمری
.

عده‌ای میخ روی تلویزیون
توی هر خانه تخمه می‌شکنند
عده‌ای گرم رادیو هستند
توی یک قهوه‌خانه‌یِ قجری
.

یک نفر داد می‌زند: دِ بدو!
همگی محوِ پاس رو به جلو!
گم شده در جدالِ شهرآورد
اعتصابِ #محمد_نظری!
.

مردمِ شاد دور میدان‌ها!
راست این‌ها و آن‌طرف آن‌ها!
سوت نرهای بزدلِ جلقی!
جیغ یک مشت ماده‌یِ حشری!
.

رقص نور است و بوق ماشین‌ها
ماه بالای شهر می‌رقصد
لامپ بالای چشم زندانی
می‌زند دور شمسی و قمری
.

یک نفر توی انفرادی و
یک نفر پنجِ صبح بر سر دار!
خودکشی می‌شوند زندان‌ها
در سکوتِ مجله‌یِ خبری!
.

مزدک نظافت
۰