من را در شبکه های اجتماعی همراهی کنید
با دو تا هندوانه زیر بغل
با همین جان لاغر و زردم
فکر کردم که می شود جنگید
فکر کردم فقط خودم
مَردم مرد بیزار و خسته از بیداد

خواستم مثل آسمان باشم
منجیِ شهر نیمه جان باشم
آشیانِ پرندگان باشم
با همین دست خالی و سردم
توی این شهر ناکجا آباد

از همه سمت نیزه می بارید
به خودم آمدم تنم خارید!
گفتم از شهر دست بردارید
شب شد و سینه را سپر کردم!
مثل یک کوه سخت از فولاد

نعره برداشتم که ماه آمد!
مرد جنگاورِ سپاه آمد!
چگوارای بی کلاه آمد!
گرچه یک بی چراغ شبگردم
مثل یک برگ توی دستِ باد

همچنان با زبان شعر و غزل
همچنان مثل گنده لات محل
همچنان هندوانه زیر بغل
شور این قصه را در آوردم!
با دهانی جریده از فریاد

ماندم و سمت شهر چرخیدم
هیچ کس جز خودم نمی دیدم
وسطِ راه تازه فهمیدم
باز هم… باز هم غلط کردم!
حرف اهلِ محل به بادم داد

یک طرف اجتماع ترسوها
یک طرف دوستان و چاقوها
رو به رویم سپاه پرروها
باید از راه رفته برگردم!
راستی هندوانه ها افتاد!

شعر: مزدک نظافت
آهنگساز و خواننده: شاهین نجفی

روزهای غربت فقط با این آهنگ سر می شوند
#مزدک_نظافت #شاهین_نجفی #دهانی_جریده_از_فریاد #رادیکال
Telegram.me/mazdaknezafat13
۰

اشعار, ترانه
درخت شرارت

میگن شهر آروم و بی‌دغدغه‌ست
دیگه یک نفر «جون فدا»ی تو نیست
میگن که «حسن» سر به راه‌تر شده
کسی هم به فکرِ «ندا»ی تو نیست

همه توی «آغوش» هم می‌چِپن
خیابونا از رقص و شادی پُره
کسی مثل «شعبان» بیچاره هم
شبا توی ساحل عرق میخوره!

میگن که اوینم همش خالیه
کسی با غم و بغض همخوابه نیست
دیگه فکر و ذکر و غمِ قاضیا
فرو کردنِ شیشه «نوشابه» نیست
… …
«دارم چرت میگم» تو باور نکن
دارم «فحش» میدم به دنیای «بد»
به این «مستراح»ی که ساختن برات
به تابوت خاکیِ صدها جسد

توُ میدون دارن دار علم میکنن
هنوز زندوناشون شلوغه رفیق!
اینا گرگن و توبه شون مرگه، مرگ
ولش کن، «همه چی دروغه» رفیق!

«قسم» میخورم که هنوز و هنوز
شبایِ سیاهِ جنون یادمه
«ترانه» هنوزم به خوابم میاد
برادر! هنوز «سال خون» یادمه

میدونم هنوزم دلت خونیه
میدونم مثِ قبل حالت بده
قوی باش و زخمت رو «انکار» کن
به این «زندگیِ سگی» پا نده

که بازم بخون و بجنگ و بدر
که وحشی تر از یه «سگِ هار» باش
سرِ عهد با ما بمون «همقفس!»
تا «وقتی خدا خوابه» بیدار باش

بگو خونه‌مون مثل ویرونه‌هاست
بگو که کفِ کوچه‌ها خونیه
بخون شهرو از خلسه بیرون بیار
هنوز نصف این شهر «هذیون»یه

که ما ریشه‌مون توی خاکه رفیق!
درختِ شرارت هنوز روی پاست
ما سبزیم، حتا اگه خشک شیم
که «ایستاده مردن» هنوز رمز ماست!

مزدک نظافت

ترانه‌ی “درخت شرارت” را سال‌ها پیش برای برادر عزیزم “شاهین نجفی” نوشتم
۰