من را در شبکه های اجتماعی همراهی کنید

لالم، کَرَم، کورم، نمی دانم، نمی فهمم

مانند حیوانات ده بی درد سر هستم

دمخور شدم با گوسفندانِ دهِ بالا

کارم شده سگ دو زدن با اینکه خر هستم

مور و مگس یک عمر قوتِ غالبم بوده

از نسل گندِ قورباغه های مردابم

با گربه هایِ لات و لوتِ کوچه همدستم

اما شبیهِ موش در سوراخ می خوابم

هی مثل یک کفتار دورِ لاشه می چرخم

تا بر سرِ مردار با جنگل در آویزم

شب از وجودِ لاشه رویِ لاشه می خندم

از صبح تا شب مثل تمساح اشک می ریزم

فرقی ندارد آخرِ قصه چه خواهد شد

لب تر کنید از ابتدایِ قصه می میرم

له می کنم با دوستانم پونه ها را بعد

با مارهایِ آستینم جشن می گیرم

اطراف هر چیزی که می بایست می چرخم

مثلِ مگس هایِ کثیفِ دور شیرینی

یک گربه ام که خواب می بیند که افتاده

در کامیونِ حمل و نقلِ جوجه ماشینی!

دل نازکم اما به آسانی نمی رنجم

مثلِ تمامِ کرگدن ها پوستم سخت است

تویِ قفس بالا و پایین می پرم، شادم

مانند یک میمون که با یک موز خوشبخت است!

“مزدک نظافت”

۰

گزگزِ باند پاره پوره شده

نورهایِ عجیب و وهم آلود

رقص و مستی میون فاحشه ها

یه اتاق از صدای خنده و دود

 

 

تلخیِ خاطراتو با یه قرص

توی لیوان آب حل کردن

بین آغوش این همه آدم

جای خالیشو هی بغل کردن

 

 

هی فرار و فرار از همه چیز

گم شدن از نگاه مهمونا

باز سرگیجه پشت سرگیجه

عق زدن رو تنِ خیابونا

 

 

چرخش کلِّ شهر دور سرت

چندش از سنگفرش سِفتی که…

خوردنِ شونه های سنگینت

به تنِ مردمِ خِرفتی که…

 

 

گوشِت از چرت و پرت و خنده پُره

فکر و ذکرت شده رهایی و…

می خوری هی تلو تلو رویِ

پله هایِ پلِ هوایی و…

دستاتو مثل بال وا کردی

توُ سرت رقص و جیغ و فریاده

می پَری از پل و نمی دونی

که پریدن، سقوط آزاده…!

 

“مزدک نظافت”

۰