من را در شبکه های اجتماعی همراهی کنید
ابداعی, اشعار
دین دار نیستم، کافر ولی چرا!
لا أعبُدُ صنم، لا أعبُدُ خدا
.
باید فرار کرد، از صبح تا شفق
مِن شرّ ما خدا، مِن شَرِّ ما خَلَق
.
حالش خراب بود، هر کس که آفرید
الله مِن هوا، انسان مِن عَلَق
.
یا ایّها البدن، لا شئَ غیر تن
لا هو به جز تو و لا هو به غیر من
.
ای گربه‌های لال! ای قوم بی‌خبر!
سوراخ‌های کور! ای موش‌های کر!
.
یا ایُّها الکران، ایمان دروغ بود
الله ، لا اِله، شیطان دروغ بود
.
یک نهر از عسل، خواب و شراب و شیر
حوری جنده و غِلمان دروغ بود
.
سوگند به الف، حتی به لام و میم
ما خلقُکُم: دروغ، لُقمان دروغ بود!
.
یا ایُّها الکران، یا مومن الزّمان
یا… ای امان… امان! قرآن …. … !
.
مزدک نظافت
۰

درد دارد تمام عمرت را، توی یک جنگ بی هدف باشی

پشت تو دوست باشد و خنجر، با زنازاده ها طرف باشی

درد دارد که پشت پا بزنی، به جهانِ خودت، به باورهات

 بروی زیر بار حرفِ زور، و بخواهند بی شرف باشی

زنت از زندگیش خسته شود، بی خداحافظی شبی بروی

مادرت را به گریه واداری، مثل فرزند ناخلف باشی

حلقه ات را کنار بگذاری، حلقه یِ دیگری درست کنی!

وسطِ حجم آب و صابون ها، همه یِ عمر توی کف باشی!

حالت از زندگی به هم بخورد، قدر یک قرن مثل یک مرده

خانه را تا حیاط قبرستان، پشت یک شهر توی صف باشی!

“مزدک نظافت”

۰