من را در شبکه های اجتماعی همراهی کنید
اصلا” به ما چه شهر غزل خون گرفته است؟
اصلن به ما چه قافیه “زیر و زبر” شود؟
با اینکه فصل فصل دل آبستنِ غم ست
ما دلخوشیم بذر خوشی بارور شود!

ما احمقیم، خر تر از این گله های خر
گاوِ نریم، نر تر از این گاوهای نر
آماده ایم لخته ی خونیِ روح مان
با فحش های مرد کهن تازه تر شود!

ما مست و گیج خلوت مسموم شب شدیم
معتاد رقص و شیطنتِ شوم شب شدیم
بیهوده است اینکه از این خلسه بپّریم
اصلا” چه فایده شب مستی سحر شود؟!

وقتی لباس آدم و آدم نما یکی ست
وقتی که رسم گرگ و سگ و برّه ها یکی ست
وقتی دروغ عادت چوپان ده شده
بگذار گلّه مأمن بزهای گر شود!
“مزدک نظافت”
۰