طراحی, طرح های مزدک نظافت, گالری عکس Salvador Dali توسطمزدک نظافت در 2017/07/21 - طراحی, طرح های مزدک نظافت, گالری عکس سالوادور دالی ۰
اشعار, چارپاره, غزل, گالری عکس دهانی جریده از فریاد توسطمزدک نظافت در 2016/01/20 - اشعار, چارپاره, غزل, گالری عکس با دو تا هندوانه زیر بغل، با همین جان لاغر و زردمفکر کردم که می شود جنگید، فکر کردم فقط خودم مَردممرد بیزار و خسته از بیداد،خواستم مثل آسمان باشم، منجیِ شهر نیمه جان باشمآشیانِ پرندگان باشم، با همین دست خالی و سردمتوی این شهر ناکجا آباداز همه سمت نیزه می بارید، به خودم آمدم تنم خارید!گفتم از شهر دست بردارید، شب شد و سینه را سپر کردم!مثل یک کوه سخت از فولادنعره برداشتم که ماه آمد! مرد جنگاورِ سپاه آمد!چگوارای بی کلاه آمد! (گرچه یک بی چراغ شبگردم)(مثل یک برگ توی دستِ باد)همچنان با زبان شعر و غزل، همچنان مثل گنده لات محل همچنان هندوانه زیر بغل، شور این قصه را در آوردم!با دهانی جریده از فریادماندم و سمت شهر چرخیدم، هیچ کس جز خودم نمی دیدموسطِ راه تازه فهمیدم، باز هم… باز هم غلط کردم!(حرف اهلِ محل به بادم داد)یک طرف اجتماع ترسوها، یک طرف دوستان و چاقوهارو به رویم سپاه پرروها، (باید از راه رفته برگردم!)راستی هندوانه ها افتاد! ” مزدک نظافت “ آهنگساز و خواننده : شاهین نجفی ۲
اشعار, رباعی, گالری عکس فلسفه ی شک توسطمزدک نظافت در 2015/12/12 - اشعار, رباعی, گالری عکس با منطق کودک به جهان خیره بشو از پشت دو عینک به جهان خیره بشو وقتی که یقین دشمن اندیشه ی توست با “فلسفه ی شک” به جهان خیره بشو! “مزدک نظافت” ۰
اشعار, قطعه عادت توسطمزدک نظافت در 2015/10/23 - اشعار, قطعه همیشه بودن به معنیِ نمردن نیست!که می شود بود و به زوال عادت کرد!که می شود وسطِ سنگ ها پرید و بعدبه زخم های عمیقِ دو بال عادت کرد!میان گوش تمامِ قبیله پنبه گذاشتبه جیغ و همهمه و قیل و قال عادت کرد!که می شود همه یِ شیرهای ده را کشتبه زوزه های کثیفِ شغال عادت کرد!به صلح مسخره یِ تا همیشه خون آلودبه ظلم و جبهه و جنگ و جدال عادت کرد!امید داشت به این بی بخارهای عزیز!به شهر غمزده یِ خوش خیال عادت کرد!که می شود وسطِ درد و بغض هم خندیدبه لحظه یِ بد تحویل سال عادت کرد!به این جماعت دلگیر کور دلخوش بودبه مرگ مردگیِ شهر لال عادت کرد! “مزدک نظافت” ۰