من را در شبکه های اجتماعی همراهی کنید
. رشت با کابل خودکشی کرده
انتحاری شده‌ست در کابُل
خبر داغ روزنامه شده
مرگ مرجان به دست داشآکل
بعد از آن قهرمان ملی شد!
طوطی اش با کلاغ‌ها رفته!

غرق شد قایق مهاجرها
توی دریای خونیِ یونان
هر کسی ماند زیر پا له شد
توی این دوره ی گل و بلبل!
زیر هر چکمه را ببین! خونی‌ست!
زیر هر چکمه که هوا رفته!

مشت خوردیم بر سرِ هر مرز
فحش دادیم و دل خنک کردیم
سوختیم و کتاب سوزاندند
در خیابان داغ استانبول!
انقلاب کبیر اسلامی‌ست!
گرچه اسلام به فنا رفته!

سر به قنداق هر مسلسل خورد
تن به باتوم داغ هر مامور
دختران را پس از تجاوزشان
پرت کردند از سرِ هر پل
پله پله پیِ خدا رفتند!
تو ببین پله تا کجا رفته!

کوچه گاهی نمادی از شهر است
شهر گاهی نمادی از دنیاست
مشت گاهی نشانه ی خروار
جزء گاهی نشانه ی یک کل
بوی خون می دهد تمام شهر
همه، حتا حرم هوا رفته!

مردمِ مست که نمی فهمند!
من امیدم به گاوآهن‌هاست!
آه روزی تمام خواهد شد؟!
سلطه ی این جماعتِ منگل!
کاش بمب اتم فرود آید!
روی این پهنه ی بگا رفته!

مزدک نظافت
http://Telegram.me/mazdaknezafat13
۱

خسته ام، خسته، مثل «داش آکل»، که کسی دردشو نمی دونه

که همش مسته از غمِ مرجان، کنج دیوارهای میخونه

 خسته ام مثل «قیصر» قصه، مثل وقتی که چشم اون تر شد

مثل وقتی شنید «فاطی» رو… مثل وقتی که بی برادر شد

 فصل ما فصل سرب و باروته، فصل آوار کینه یِ شتری

رو «فرنگیس» اسید می پاشن، رفقایِ گهِ «رضا موتوری»

 خنجر از قلب ما زده بیرون، هر کجا رو نگا کنی خونه

شهر ما شهر ناجوونمرداست، دوره یِ «دشنه» های ملعونه

 خسته ام مثل کوی دانشگاه، وسطِ گازهای اشک آور

با یه شاخ شکسته از باتوم، تو نبرد «گوزن ها» با خر!

 من یه کُردم که سال ها مُرده، انتقام آخرین پناه منه

حال من مثل حال «بهروزه»، فصل ما مثل «فصل کرگدنه»!

“مزدک نظافت”

۰