اشعار, ترانه, گالری عکس بادبادک توسطمزدک نظافت در 2015/10/23 - اشعار, ترانه, گالری عکس یه وقتایی میشه که بی بال و پر به هر گوشه از آسمون سر کشید با رسم زمونه موافق نبود با بادِ مخالف میشه پر کشید! مثِ بادبادک که پر میکشه اگرچه اسیرِ طلسمِ گره ست اگرچه شب و روزِ پروازشم یه عمره توُ دستای یه قرقره ست آره! اما اینا همش بازیه! که خوش باشه و با همین نرم شه که دلخوش بشه به همین پر زدن با پرواز مصنوعی سرگرم شه! غرور و هیاهوی بادبادکا می تونه توُ یک لحظه نابود بشه نخی که کمک کرد بالا برن یه روزی اونا رو پایین می کشه به بال خودت تکیه کن تا جهان به پرهای بازت حسادت کنه بذار تا زمینم به کوچیک شدن تو چشمای آبیت عادت کنه! یادت باشه رو پات وایسی رفیق! توُ راهت اگه خسته شی باختی! به این آدمای عزیز دل نبند! به هر چیزی وابسته شی باختی! “مزدک نظافت” ۰
برف توسطمزدک نظافت در 2015/10/09 - اشعار, ترانه ابرِ چشایِ من، یکریز می بارهشب هام طولانی، روزام کوتاههبعد از تو تقویمم، کلا” دو تا فصلهبعد از زمستونام، پاییز توُ راههرفتی از این خونه، توُ یه شبِ نمداررفتی و رویاهام، مونده زیرِ آوارهر روز از فکرت سردرد می گیرمهر شب توُ کابوسم، صدبار می میرمبعد از تو این خونه، مثل یه آوارهبی وقفه رو سقفش، هی برف می بارهدستام بی حس ان، از سردی ممتدانگار تمومِ شهر با رفتنت یخ زد.ابرِ چشایِ من، یکریز می بارهشب هام طولانی، روزام کوتاههرفتی و تقویمم، کلا” دو تا فصلهبعد از زمستونام، پاییز توُ راهه“مزدک نظافت” ۰