من را در شبکه های اجتماعی همراهی کنید

روز، سگ دو برای چندرغاز

شب کلافه به خانه برگشتن

روز را مثل مرد جان کندن

در لباسی زنانه برگشتن

 

با سگانِ محله خوابیدن

مادرِ توله گرگ ها بودن

روز، با بچه ها که نق نزنند

شب کنارِ بزرگ ها بودن

 

گم شدن در میان چادرها

زن مردان زیر خیمه شدن

روز و شب مثل مرغ پرکنده

زیر ساتور قیمه قیمه شدن

 

پختن شام و خوردن حرف و

سفره ی بعد صرف را شستن

گریه بر سینک ظرفشویی و

با همان اشک ظرف را شستن

 

خسته از حس سرد بی حس ها

خسته از طعم تلخ این همه که…

خواب رفتن کنار شوهر خود

سرد مثلِ دو تا مجسمه که…

 

پا شدن از صدای نوزاد و

کهنه یِ بچه را عوض کردن

صبح ها جای بوسه چک خوردن

کوچه ها را پیاده گز کردن

 

به تنِ سرد شهر تن دادن

زیر باران و باد و برف و تگرگ

باز سگ دو برای چندرغاز

باز هم هی ادامه دادن مرگ

 

با دهان بند و روسری بودن

با دهان بند توسری خوردن

با دهان بند و بند زاده شدن

با دهان بند و بند هم مردن!

“مزدک نظافت”

۰

شاید بتوان پیامدهای تمدن حاضر را به دو دسته ی اصلی تقسیم بندی کرد. یکی دلمردگی و دیگری لذت جویی.

انسان دلمرده به تمام چیزها نه می گوید.از خود و زندگی اش بیزار است. خسته و وازده فقط به خودکشی می اندیشد و نسبت به تمام امور بدبین می شود.

اما پیامد دیگر این عصر یعنی لذت جویی: انسان لذت جو زندگی را پوچ می شمرد و به هر شکلی که شده تنها به دنبال ارضای خویش است.

“مزدک نظافت”

۰