اشعار دکلمه بی عرضه های تاریخ توسطمزدک نظافت در 2015/01/11 - اشعار ترانه و اجرای دکلمه : مزدک نظافت میکس : یاسین صفاتیان لینک دانلود لینک ساند کلود ۰
بی عرضه های تاریخ توسطمزدک نظافت در 2014/11/15 - اشعار, ترانه هی اشک تمسا(ح) ریختیم و نیشمون وا بود یه عمر مثلِ گاو و خر خوردیم و حظ کردیم سلّول هایِ خسته یِ خاکستری رو با اسپرم هایِ عقده ایِ خود عوض کردیم! مردِ نبردِ روز و شب زیرِ پتو بودیم سوراخ هایِ سرخ زن روُ نیزه هامون بود اندام ما یک مشت روده بود و یک آلت مغزی اگه هم بود تویِ بیضه هامون بود! بی غیرتایِ رونده و وامونده ما بودیم بی غیرتایِ بی حواسِ توُ سری خورده با/زنده هایِ چشم گردِ مردمک خونی با روح هایِ رو سیاهِ واقعن مرده هی آسمون و ریسمون می بافتن از هیچ دستای پنهونی مردم شد خدایِ ما مثلِ عروسک های گیجِ خیمه شب بازی هر کس یه نخ پیچید دورِ دست و پایِ ما با دست ما دنیای ما رو زیر و روُ کردن با دست ما امّیدُ از دنیای ما بُردن یه عمر مثلِ گوسفندا زندگی کردیم گرگا دمار از روزگارِ ما درآوُردن! خوردیم و خوابیدیم توُ سوراخ هر دیوار ما موش هایِ کون گشادِ خواب آلودیم باید سرِ دروازه هایِ شهر بنویسن: بی عرضه هایِ بزدلِ تاریخ ما بودیم! “مزدک نظافت” ۰