من را در شبکه های اجتماعی همراهی کنید

شنیدیم یاغی شدی بچه جون!

تو کارای ما سرکشی می کنی

تویِ کافه با دخترا می پری!

واسه شاعرا جاکشی می کنی!

 

میگن توی شعرای بی پردَتَم

نوشتی از این وضع عاصی شدی

تو شاشت هنوز کف نکرده پسر!

که رفتی واسه ما سیاسی شدی!

 

(- نه آقا بزارین…) صداتو ببُر

خفه خون بگیر و خبردار باش

حروم زاده! اون ور بمون، کرّه خر!

نگفتم مگه بیخ دیوار باش؟!

 

چشاتم که سرخه پدر سوخته!

خرابی و معلومه الکل زدی

نگفتم مگه بیخ دیوار باش؟!

ببند اون چشاتو، به چی زل زدی؟؟؟

 

جلو من نمی تونی واستی پسر!

به والله پاهاتو خم می کنم

حالا از بدِ ما قلم می زنی؟!

خودم دست و پاتو قلم می کنم

 

بگو از کیا خط گرفتی؟ سریع

بگو تا ندادم صلیبت کنن

بگو تا ندادم زنت رو بگان

لت و پاره هاشو نصیبت کنن

 

(- نه سرکار من…) گه نخور توله سگ!

نبینم بخوای باز حاشا کنی!

بجنب این ورق اعترافاتته

باید پای این برگه امضا کنی!

“مزدک نظافت”

۰

شعر گفتن برای خندیدن

فلسفیدن میان ابله ها

بین این پِیج های بی سر و ته

خواندن پِیج بی سر و ته ها


دیدنِ عکس هایی از شهوت

عرضه یِ چهره های مصنوعی

پشت مانیتورِ جهان هی آب

می چکد از زبان له له ها

با لباسی که غرق سنت هاست

توی عصرِ مدرن چرخیدن

صفر و یک های خالی از احساس

حمله یِ مرگبار ده ده ها

الگوریتمِ تمام آدم ها

جمع این لحظه های مسخره است

پشت کیبورد سرد تنهایی:

گریه با بکگِراند قهقه ها!

“مزدک نظافت”

۰