اشعار, رباعی

شهر درد

غیر از شب و شبگرد چه چیزی دارد؟

جز آدم دلسرد چه چیزی دارد؟

این مردم دیوانه چرا می خندند؟!

این شھر به جز درد چه چیزی دارد؟

 

“مزدک نظافت”